دیوان عمل نامه

   

راستش دیگه حوصله ندارم هر روز کارامو بنویسم خیلی وقت میگیره

 

*دقت کنین من نوشتم کارهای خوب و بد از نظر من یعنی ممکنه در حقیقت اینجوری نباشه*

*(خوشحال میشم نظر بدین و بگین بهتره چه کارهای دیگه ای رو انجام بدم و بهتره چه کارایی رو انجام ندم چه کارایی که من فکر میکردم خوبه ، بده و چه کارهایی رو که من فکر میکردم بده ، خوبه )*

کارهای خوب از نظر من : 1-خونه رو تمیز کردم و ظرفها رو شستم و همه جا رو مرتب کردم( برای راحتی خانوادم و مخصوصا مامانم)

3-یه کم قران گوش کردم(برای آشنایی بیشتر با دینم و چون فکر میکنم قران از همه ی کتاب های منطقی که در حال حاضر دارم میخونم قوی تره)

6-کلی خندیدم (برای امید دادن به همه ی آدمای دوروبرم و مخصوصا خودم البته این کاره هر روز منه و همه میگن اههههههههه بسه دیگه کلا انقد به ادم روحیه میدن که دیگه هیچی )

10-برنامه نویسی کار کردم (برای همه ی اهدافی که تو سرم دارم)

11-با بچه های همسایمون که اومده بودن خونمون بازی کردم و نقاشی کشیدم باهاشون(چون خیلی بچه ها رو دوس دارم)

12-لباسامو اتو کردم و جزوه هامو اینا رو انتخاب کردم و کلا از این کارا(برای اینکه ترم جدید داره شروع میشه میخواستم آماده بشم)

13-سعی کردم تحت هیچ شرایطی عصبانی نشم (چون عصبانیت کار خوبی نیست)

کارهای بد از نظر من :

1-دگزیاد(اختصاز نمیدونم برای چی شاید برا اینکه خیلی ضعیفم)

ارزیابی من از کارهای خودم :

فکر میکنم واسه شروع بد نبود.

خیلی وقت پیش دست به قلم خوبس داشتم متن های قشنگی مینوشتم و امروز بعد از 2 یا 3 سال دوباره نوشتم و مامانمو بابامو مهدیه خیلی خوششون اومد فکر کنم برای شروع دوباره بد نبود میخوام بنویسم که همه ببیننش

بسم الله الرحمان الرحیم

گفتی چشمانت را ببند و چیزی نگو نفس نفس زنان از باد بویم را حس کن و به سمتم بیا ولی .... ولی نمیدانم چرا در این دم و بازدم هایم عطر آشنایی حس نمی کنم بوی خوش جنگل های اطراف جاده مرا از نفس انداخته است

نمیدانم چرا بازدم هایم از دم کوتاه تر و هر دم از دم قبل کوتاه تر است از این جاده دور میشوم و به جنگل های کنار جاده که زیبا و پر از درخت هستند پناه میبرم تا شاید در نفس عمیقی تو را بیابم اما نمیدانم چرا انگار این جا خلا است

نه نفس میکشم و نه دیگر جستجویت میکنم... آری من عاشق این جنگل شده ام ولی حس می کنم مرده ام ...

اینجا دیگر تنها نیستم همه اینجاییند خوشحال و خرم هیچ کداممان نفس نمیکشیم و بعضی از دوستانم کنار جاده ایستاده اند و به کسانی که دنبال توند کمک میکنند تا انها نیز به جنگل بیایندشاید باورت نشود ولی این جنگل را انقدر زیبا کرده ایم که دیگر حتی جاده را نگاه هم نمیکنیم گاهی نسیمی از سمت جاده در این جنگل میپیچد و بعضی از دوستانم با آن نسیم همراه شده و دوباره نفس میکشند و دوباره راه جاده را در پیش میگیرند ...

آری... ما مرده ایم ولی دیگر نفس نمیخواهیم چون مزه ی نفس هایی که برایت کشیده ایم از یادمان رفته و به این مردن عادت کرده ایم معشوقه ی زیبای من میدانی عدت چیست بگذار تا این بار من برایت بگویم عدت حس عجیبی است با این حس در این جنگل زندگی می کنیم نمیدانی چه حس عجیبی است اینجا همه چیز عادت است حتی اگر بدی عادت شود ترک کردنش بد خواهد بود و ادامه دانش خوب میدانی ما اینجا دیگر خوب و بد را نمیشناسیم با حیوان ها خوب اخت شده ایم آنان به ما می آموزند که چه چیز خوب و چه چیز بد است ....

معشوقه من با این که هر روز در این جنگل گم و گم تر می شوم ولی هنوز هم هر روز قلب مرده ام برای نسیمی که از جاده می آید می تپد

درباره وبلاگ
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دیوان عمل نامه و آدرس divaneamalname.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 44
بازدید ماه : 43
بازدید کل : 16187
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1