دیوان عمل نامه
قرار بود تو این وبلاگ فقط کارای خودمو بنویسم ولی اون برام جالب بود خواستم بمونه که اگه یه وقت خندیدن یادم رفت یاد این خاطرم بیفتم بتونم بخندم دیروز داشتم از دانشگاه برمی گشتم داشتم میخندیدم یه مرده حدودا 40و50 ساله داشت از کنارم رد شد با حسرت گفت : خوش به حالت که انقد می خندی عزیزم محدثه جان اگه یه روزی خنده یادت رفت حتما اینو ببین نظرات شما عزیزان:
پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||
![]() |